دیروز عصر همراه پدرم برای چیدن پسته راهی باغ (صحرای پسته) شدیم روی شاخهای نشسته بودم دست از این شاخه به آن شاخه، پستهها را میچیدم ناگهان زیر پا خالی شد! تق تق! سقوط به پایین لابلای شاخههای زیرین درخت گیر کردم توصیف سقوط بسیار سخت است! فریاد بابا! بابا! عزیز دلم با سرعت آمد و زیر کمر و گردنم را گرفت و بلند کرد به سختی از دست آن شاخههای سمج که باعث نجاتم شده بودند، رهایی یافتم توان راه رفتن نداشتم و روی پا نمیتوانستم بایستم! به خاطر فشار ضربات و البته ترس و اضطراب امروز صبح دوباره، البته تنهایی رفتم مشغول چیدن پستههای همان درخت شدم شاخههای خطرناکتر، ارتفاع بیشتر با ترس و لرز، با احتیاط تمام، شاخهها را انتخاب میکردم! به فکر فرو رفتم و به مکان حادثه و عمق فاجعه فکر کردم چند درس از این حادثه میتوان گرفت البته میتوان گرفت و سودی به حال خودم ندارد 1. همیشه باید جای پا محکم باشد، مبانی اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... مثلاً اگر فلان گرایش سیاسی را داریم میتوان بر آن تکیه کرد؟ یا اینکه هر آن امکان شکستن آن شاخه (غلط بودن آن گرایش) وجود دارد؟ گاهی اوقات امکان دارد در وادیهایی قدم بگذاریم که در اصل مرداب است و ما رو فرو خواهد برد پس همیشه مواظب جای پای خود باشیم 2. دیروز کسی بود که کمکم کند، اگر تنها بودم معلوم نبود که چه بر سرم میآمد امروز اگر اشتباه میکردم، کسی نبود که دستم را بگیرد و کمکم کند و این کمک همیشه نیست، پس باید بیشتر مواظب بود چه بسا بعضی خطاها باشند و اتفاق بیفتد و فریادرس نباشد 3. در بعضی از وادیهایی که قدم میگذاریم نباید تنها بود یک نفر همراه مطمئن، راه بلد، کسی که کار کشته است و راه را پیموده، همراهمان باشد 4. هنگام سقوط، به شاخههای پایینتر گیر کردم و به آنها کشیده شدم گرچه این برخورد دردآور و آسیب زا بود، ولی از خطری بزرگتر، حتی مرگ جلوگیری کرد چه بسا بعضی از سختیها و گرفتاریها در دنیا، همان سقوط از شاخه سست بندگیمان باشد و آن مصیبت و گرفتاری ما را از سقوط در عذاب بزرگتر حفظ میکند هر چند به صورت ظاهری ناخوشایند باشد 5. ظاهر آن شاخه محکم و قابل تکیه بود، ولی شکست به ظاهر راهی که میرویم اعتماد نکنیم، هر چند رهرو فراوان داشته باشد، بیشتر دقت کنیم پ.ن: برای خوانندگانی که در جریان هستند باید به کسی بسپارم که بالاخره خبر سفر مدیر این وبلاگ را به دیار باقی به روز کند إن شاء الله همه ما در آن موقع عاقبت به خیر باشیم [ چهارشنبه 91/6/1 ] [ 8:36 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||